مرده بدم زنده شدم،گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من ،دولت پاینده شدم
گفت که سرمست نه ای،رو که از این دست نه ای
رفتم و سرمست شدم،وز طرب آکنده شدم
گفت که تو کشته نه ای،در طرب آغشته نه ای
پیش رخ زنده کُنش،کشته و افکنده شدم
دیده ی سیر است مرا،جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا،زهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نه ای،لایق این خانه نه ای
رفتم و دیوانه شدم،سلسله بندنده شدم
گفت که تو شمع شدی،قبله این جمع شدی
جمع نیم،شمع نیم،دود پراکنده شدم
گفت که شیخی و سری،پیشرو و راهبری
شیخ نیم،پیش نیم،امر تو را بنده شدم
گفت که تو زیرککی،مست خیالی و شکی
گول شدم،هول شدم،وز همه برکنده شدم
گفت که با بال و پری،من پرو بالت ندهم
در هوس بال و پرش،بی پر و پرکنده شدم
تابش جان یافت دلم،واشد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم،دشمن این ژنده شدم
زهره بدم ماه شدم،چرخ دوصد تا شدم
یوسف بودم زکنون،یوسف زاینده شدم